چهارشنبه بالاخره بختش باز شد و صبح زود رفتم سمنان واسه کارای فارغ التحصیلیعجبم کار سختی بود پرم در اومد بس که طبقاتو بالا و پایین کرم و از این ساختمون به اونور رفتم...۵۰٪ انجام ش بهم گفتن ۲ هفته دیگه تماس بگیر برای ادامه کارات...۲۸ آبان هم احتمالا گواهی موقت آمادست
رفتم کلاس شنا ثبت نام کرم اما پشیمون شدم خیلی سخت بود انگار کلی آب زلال از مجاری بینی و حلق وارد وجود مبارک کردم آخرشم یاد نگرفتم چه جوری رو آب بمونم تا میرفتم اینکارو کنم تعادلمو از دست میدادم فک میکردم دارم غرق میشم بقیه دوستان هم به این شکلبودند کسی نمیومد نجاتم بده حالا امروز از ۲ تا ۵:۴۵ دو سانس باید برم زهرا هم که نیست امروز خدا به دادم برسه.مربی هی میگفت نترس بابا
آب تا سینته شروع کن من هی: تورو خدا نگهم دار
اما کلی مسرور شدم انقد خندیدم به خودم با همه ترسش.
تابلو نقاشیم به جاهای خوبی رسیده کاش زود تموم کنم ۱ طرح دیگه میخوام آخه این زمستون بود تنوع رنگ نداره واقعا سرده.
مامان بزرگم حالش خیلی بده این روزا کاش خدا مواظبش باشه حواسش بهش باشه داره خیلی اذیت میشه
خب من برم اتاقمو ۱ سامانی بدم که خیلی شوغ پلوغ شده