هم اینک اینجانب از محل کار می نویسم...
روزهایه خانواده من پرتقالیه، در گیر و دار مراسم عروسی خواهری هستند. هر روز خرید خرید خرید و خودش هم که رفته دیاری دیگر برای آماده سازی خونه عشقشون و من روزهامو تنها سپری می کنم... تمام روز روی تختم چشم به سقف می دوزم به برنامه هام فک می کنم، شعر می خونم شعر می خونم و باز هم شعر می خونم و گاهی هم موسیقی بی کلام گوش میدم...شب میشه و من از رو تختم بلند میشم برنامه 1234 از شبکه 4 میبینم و دوباره برمیگردم به تختم و چشم به پنجره میدوزم و میخوابم و فردا و فردا و فردا هم همین اتفاق میفته! فقط بعضی از پنج شنبه هاست و بعضی از جمعه ها که حال و روزم، رنگ روزام عوض میشه و اونم وقتاییه که قراره برم لیمورو ببینم و که چقد زندگیم رنگ میگیره...
شرایط کاریم اگه خدا بخواد قراره بهتر بشه و من فعلا منتظره این اتفاقم که یه تکونی بخوره اوضاع مالی و کاریم!
+ چقد آهنگ وبلاگم قشنگه
why must it be like this?
a love without feeling...
سلاااااااااااااام
وای که چقدم غبار روبی می خواد اینجا
من حالم خوبه...خیلییییییی خوب اوضاع بر وفق مراده...پر از عشق، آرامش، امید، پر از زندگی پر از حسای نابی که تجربه کردنشون باعث شده دیگه نذارم هیچ چیز این حس ازم دور کنه
میدونم که حال این روزای لیمو هم مثه منه...اصلا ارامش و عشقه اونه که به منم منتقل شده و حالمو انقققدر خوب کرده
سه هفته بود که لیمورو ندیدم...انقد دلتنگش شده بودم که روز و شب میدیدمش کنار خودمباز هم به خودم ثابت شد که چقدر دوسش دارم و تحمل دوریش برام سخته... اما آخر هفته فوق العاده خوبی داشتم در کنار لیموی مهربونم و تلافی اون سه هفته شد
هر چقد که از رابطمون می گذره پخته تر و عمیق تر میشه. شناخت من از لیمو کامل شده و الان جایی ایستادم که می تونم بگم لیمو همونه که میخوام و انتظارشو می کشیدم و هر بار که خودشو برام ورق میزنه می فهمم که چقدر از انتخابم راضیم
همیشه تو این رابطه ها دعوا و درگیری و جر و بحث هست اما اینکه به کجا میرسه و دو طرف چطوری هندلش می کنن مهمه. حل کردن مشکلات و کنار اومدن با تفاوت های موجود هنره. اگه این رابطه نبود و من و لیمو به یکباره یه ازدواج سنتی قرار بود داشته باشیم حتما سالهای اول ازدواجمون تا مرز طلاق میرفت اما الان خوشحالم که مشکلی نداریم، با همه چیز خوب و بد مواجه شدیم، مدیریت کردیم مشکلاتمونو ،عقاید همو شناختیم ،انتظارات همو سعی می کنیم برآورده کنیم و....رابطه کنونی ما بالغ شده و حتما بعد از ازدواجمون جز عشق نخواهیم داشت که به اشتراک بذاریم...ما یاد گرفتیم که چه جوری با هم کنار بیایم حتی از خود گذشتگی کنیم...ما تمرین زندگی کردیم تو این چند سال. امیدوارم همیشه بتونیم همینجوری رفتار کنیم تا یه زندگی شیرین تجربه کنیم.
لیمو داره یه کارایی می کنه واسه خدمتش امیدوارم جواب بگیریم! بزرگترین دغدغم همینه...ایشالله درست بشه
+ کاش بتونم برم نقاشی بخونم علمی کاربردی!
+ شنبه جشن عروسی دوست نازنینم دعوتم...خوشبخت بشی مهدیه عزیزم !
لیمو نوشت: قدر همه خوبیا و مهربنیاتو میدونم. همیشه سبز باشی لیموی شیرین من