انقد احساس خستگی و درد میکنم که بی حسابه انگار از چرخ گوشت اومدم بیرون..تو این دو روز اخیر سه بار کمرم گرفته چقد زود دارم پیر میشم از اول تا آخر کلاسامو می ایستم همشم رو شکم میخوابم کفیامم که دکتر گفت اگه نذاری انحنای پات بیشتر میشه گذاشتم کنار؛ فک کنم دارم به دیسک کمر مبتلا میشم
همینجوری بی مناسبت دلم خواست اینو بذارم
خیلی خوشملاسیونه
مگه نه؟
+مشکلاته ما تموم نمیشه
+دلم میخوا خیاطی یاد بگیرم
+شیرینی پزی هم همین
+باید وزن کم کنم
چقد پراکنده گفتم.................راستی جمعه چهلم مامان بزرگمه
خدا رحمتت کنه...زود گذشت..خیلی زیاد .خدایا بوسامو برسون بهش
بهش بگو دلم خیلی براش تنگ شده و دوسش دارم
+سرمو تکون میدم گیج میره...چشمام سیاهی میره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عزیزم خدا مادر بزرگت بیامرزه
ایشلا قرین رحمت الهی بشه!
واقعنم چقد پراکنده حرف زدی× مخم ارور داد!
چقد مریضی تو؟!؟
خب به خودت برس عزیزم
اینهمه مث من غصته نخور!):
این شعر بوی بارونتم خییییلی چسبید. آهنگه یا شعر؟ واسه کیه؟
مرسی عزیزم:-*خدا ایشالله مامان بزرگ تورو برات حفظ کنه؛خیلی سخته بی مامان بزرگ بودن:-(
بخدا انقد فکر و خیال دارم انقد حرص میخورم نگرانی دارم...تازه با کلی خوب شدن شرایطم اینم؛بازم خدایا شکرت؛دوست دارم
آهنگه مرجان جون نمیدونم کی خونده؛خوشحالم خوشت اومده
:-*