پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...
پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...

سمنان+شنا

چهارشنبه بالاخره بختش باز شد و صبح زود رفتم سمنان واسه کارای فارغ التحصیلیعجبم کار سختی بود پرم در اومد بس که طبقاتو بالا و پایین کرم و از این ساختمون به اونور رفتم...۵۰٪ انجام ش بهم گفتن ۲ هفته دیگه تماس بگیر برای ادامه کارات...۲۸ آبان هم احتمالا گواهی موقت آمادست 

رفتم کلاس شنا ثبت نام کرم اما پشیمون شدم خیلی سخت بود انگار کلی آب زلال از مجاری بینی و حلق  وارد وجود مبارک کردم آخرشم یاد نگرفتم چه جوری رو آب بمونم تا میرفتم اینکارو کنم تعادلمو از دست میدادم فک میکردم دارم غرق میشم بقیه دوستان هم به این شکلبودند کسی نمیومد نجاتم بده حالا امروز از ۲ تا ۵:۴۵ دو سانس باید برم زهرا هم که نیست امروز خدا به دادم برسه.مربی هی میگفت نترس باباclapping.gif آب تا سینته شروع کن من هی: تورو خدا نگهم داراما کلی مسرور شدم انقد خندیدم به خودم با همه ترسش. 

تابلو نقاشیم به جاهای خوبی رسیده کاش زود تموم کنم ۱ طرح دیگه میخوام آخه این زمستون بود تنوع رنگ نداره واقعا سرده. 

مامان بزرگم حالش خیلی بده این روزا کاش خدا مواظبش باشه حواسش بهش باشه داره خیلی اذیت میشه 

خب من برم اتاقمو ۱ سامانی بدم که خیلی شوغ پلوغ شده

بازم آبرنگ........

امشب دوباره رفتم سراغ آبرنگ بعد مدتهاچقد لذتبخش بود.....دوباره میخوام بطور جدی شروع کنم فعلا ارشد پر

افتتاحیه

اینجانب یک تن بهار خانم خودم را مفتخر به افتتاح وبلاگ خودم و خودمان نمودم...باشد که پایدار باشد و سبب شادمانی فرداهایم شود...آمین

از وقتی درسم تموم شده با اینکه کار میکنم اما بازم ۱ چیزی کمه واسه همین اومدم اینجا تا روزانه هامو بنویسم شاید تکرار یکنواختی منوبه خودم بیاره تا عوض شم.... 

اینم اولین پست 

تا بعد.........