پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...
پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...

تولدت مبارک

وبلاگم، سنگ صبورم، تولد دو سالگست مبااااااااارک 

دیروز + امروز نوشت

 + دیروز نوشت: 

پر از سر و صداست اینجا... اینجا یعنی محل کارم! طبق معمول یکی از همکارام با دوس دخترش جر و بحث داره و مثه همیشه نمی تونه خودشو کنترل کنه و صداش میره بالا! من اصلا نمیخوام به حرفاش گوش بگم اما چون در اتاقش بازه میشنوم...از قراره معمول ماشین خانوم خراب شده و انتظار داشته که دوس پسرشون یعنی همکارم که پیر پسر تقریبا چهل سالست همراهیش کنه ببرتش تعمیرگاه اما همکارم انگار که مخالف خرید ماشین قراضه بوده و پیش بینی میکرده هر روز باید بره تعمیرگاه تنهاش گذاشته بعدش الان بحثشون بالا گرفت به دختره میگه من باهات راه نمیام، با کسی راه میام که راه رفتن بلد باشه نه تو که چهار دست و پا هم نمیتونی بری، تاحالا به کدوم حرفم گوش دادی که من اان باید به حرفات گوش بدم؟ به کدوم حرفم عمل کردی؟ کدوم کارو گفتم  انجام دادی؟ و تق قطع می شود تلفن...  

 

 

+ امروز نوشت:   

یکی دیگه از همکارام که میز کناریه من میشینه هنوز نیومده... 

حالا رسید با قیافه پریشون و رنگ و رو رفته... تصادف کرده و مقصر هم بوده... کلی مونده به حقوق گرفتن و باید خسارت بده چون بیمه فقط همون سمت ماشین میده که همکارم زده اما راننده مقابل چون هول شده بود میره تو جدول و اونور ماشین داغون میشه و ایشون باید خسارت بده...هر دو طرف وقتی خانوم باشن همینه دیگه یکی زرد می کنه یکی هول میشه عمق فاجعه بدتر میشه 

 

از خودم بگم که اینبار دیگه به ندای قلبم گوش دادم و بعد از چندین سال رفتم سراغ چیزی که عاشقشم...اینبار خواستم و تونستم که برای خودم زندگی کنم و به دور از دغدغه کار و درآمد و هزینه تحصیل برم سراغ نقـــــــــــــــــــــاشی... بعله رفتم دانشگاه ثبت نام کردم و کلاسام از پونزدهم همین ماه شروع میشه ذوق داااااااااارم 

اینترنت خونه قطعه و نمیتونم از خونه بیام پست بذارم اگه وصلش کردم حتما میام زود به زود روزانه هامو مینویسم.