پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...
پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...

...

روزهای بد باز هم تکرار میشه...انگار هیچ وقت تموم نمیشه! 

خدایا آغوشتو به روم باز کن که فقط دردهای جسمو روحمو تو میتونی تسکین بدی.... 

خستم 

خستههههههههههههههه  

جمجمه سرم انگار شکاف برداشته... 

تمام تنم پر از درده... 

و بدتر از همه ترکهایه قلبمه... 

این حقمه...!؟  

حقمه.

برای  آرامش سکوت کن و تقدیر را بپذیر... 

در مقابل هر صدای بلندتری سکوت کن... 

در مقابل حق سکوت کن... 

در مقابل ناحق سکوت کن... 

در برابر  خشونت سکوت کن... 

هر بی حرمتی را که شنیدی سکوت کن... 

سکوت کن چرا که ناگه دستانی به سویت می آید برای اینکه برای همیشه خاموشت کند...  

پس خاموش شو !

حیف که اینجا هم نمیتونم حرف بزنم تا سبک بشمشایدم نمیخوام!

یه خونه جدید میخوام! 

نه نمیخوام... 

سکوت... 

بای! 

خرید

این روزا همه دغدغم درس و دانشگاه و خدمت لیموه...امروز زنگ زد دانشگاه بهش گفتن درخواست بنویس بعد از تعطیلات نوروز بررسی میشه.حالا قراره بره فردا درخواستشو بده.خا کنه حل بشه این موضوع مگرنه دق میکنم 

امروز بالاخره کار بانکیم انجام شد.رفتم بانک البته با لیمو بعد بانک هم یه ۲ساعتیو با لیمو گذروندم...خیلی خوب بودبعدش رفتم یه کوچولو خرید:یه شال قهوه ای ساده.دو تا اسپری she و یک عدد هم ادکلنشبه شدت طرفدارش شدم.سبزش خیلی شیرین بود بعد یه مدت دادمش به خواهری.زردش عالیهامروز هم بنفش و قرمزو گرفتم خیلی خوبهههههصورتیشو تموم کرد گفت بعد تعطیلات میارم اما از یه جای دیگه میرم میگیرم هر چه زودتراصلا همه رنگا جز نارنجیشومیخوام.یه بسته دستمال مرطوب گرفتم که چقدم گرون شده بودیه کیف کوچولو بنفش برای مدادایه آرایشم و. مثه همیشه پفک نمکی مینو فقط مونده یه شلوار موندم قهوه ای بگیرم یا سورمه ای؟قهوه ای به مانتوم میاد اما عاشق سورمه ایم!!!!!!!!!!!؟

قصد دارم یه تحولی تو اتاقم ایجاد بشه.امروز میز توالتم رسید که رنگش خداروشکر عین تختمه...به سلیقه مادر خانومی ایمان آوردم.حالا موندم با این میز کامپیوتر بدقواره چیکار کنم!!!!فردا همه حالتهارو امتحان میکنم تا بهترینش هویدا بشه 

لیمو بدجنس که خوابیده.ساعت هفت از هم جدا شدیم.5دیقه به یازده اسم اس داده یه 45 دیقه ایه خوابش برده...مثلا قرار بود بیاد نت.......!!!!!!!ماشالله به روی خودشم نیاوردگناهی خسته ست صبحم که باید بره دانشگاش همون بهتر که خوابید گردنشم درد میکرد. 

منم دیگه برم دیشب یر خوابیدم صبحم بدخواب شدم کلافم 

خداجون هوامونو داشته باش 

لیمو نوشت:میدونم که به قولت وفا نکردی و از اون در رفتی بیرون انداختی پشت گوشت و اصلا فراموش کردی اما بدون ازت دلخورم حتما باید فاجعه سرت بیاد به خودت بیای؟قول دادی!درضمن میدونی که از شرطامو معیارامه!بخاطر من که هیچی اهمیت نمیدی بخاطر خودتو زندگیت بعدش زندگیمون این کار و انجام بده...مرده و قولش آقا لیمو خاننکنه همه قولات اینجوریه!!!!!!!!!!!!

بهار افسرده

چند ساعته که اصلا حالم خوب نیست.جسمم سالمه اما روحم... 

نمیتونم هیچ کاری کنم... 

همش اشک 

نفسام دیر بالا میاد شاید بخاطر بغضیه که نذاشتم خوب بشکنه و هق هق کنم 

هر کاری میکنم اشکم سرازیر میشه 

رفتم سراغ نقاشیام 

تا به کارام نگاه کردم گریه ام گرفت 

یه موسیقی لایت میذارم  

یه لیوان آب 

آبرنگام 

ادامه مطلب ...

روزنگار

امروز که نرفت لیمو ببینه کار دانشگاه چی میشه بجاش تماس گرفت که نتیجه ای نداشت حالا فردا صبح میره خودش.صدای اذان میاد ..خدایا میشه یه تخفیف دیگه هم بهش بدی؟کمکمون کن خدا جونه نازم 

امروز همش در رفت و آمد به بانک صادرات بودم...نمیدونم واقعا بانکه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!صفره بخدا سیستمش روزی هزار بار قطعه من با همه صبوریم دادم دراومد بیچاره مردم کاشته بودن 3ساعت.بهم گفتن بعدازظهر بیا رفتم نیمی از کارم انجام شد دوباره سیستمشون قطع شدبا کلی خجالت گفتن برو ما خودمون کارتو انجام میدیم فردا بیا تحویل بگیر!!!!!!!!!این بار صدم بود با صادرات به مشکل خوردم دیگه هم جایزه هم ببرم از اون بانک پامو اونجا نمیذارم 

آخه انقدم هوا سرده فقط گریه میکردم راه میرفتم.حرف که اصلا نمیتونستم بزنم مثه اینکه لال شده باشم یخ زده بود صورتم.انگشتای ستم که انگار سیاه بود پوستش جمع شده بودخلاصه رسیدم خونه با لباس پریدم زیر پتو تا یخم آب شد بعد یه نسکافه داغ بعدشم که اینجام 

اعتبار نتونستم بگیرم همه جا بسته بود.دورو بر بانک یه جایی رفتم که اونم نداشت درنتیجه از لیمو در این ثانیه خبر ندارم که بگم. 

دیگه خبری نیست 

خدایا دوست دارم هوامونو داشته باش عشقم.دلمم برا حرف زدن با زبان تخصصی(نماز)باهات تنگ شده که فردا ایشالله خدمت میرسم

ا.خ.ر.ا.ج.ی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ایستگاه-مترو-بهشتی

بلندگوی قطار اعلام میکند: 

ایستگاه هفت تیر... 

قطار سبک می شود 

همهمه کم میشود 

فریادها خاموش می شود 

و من 

راحت تر بر تو تمرکز می کنم

ادامه مطلب ...

آخرین خواسته=بزرگترین آرزو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اخباری نوشت

دو هفته ای میشه که چیزی ننوشتم آخه دسترسی به نت نداشتم دو هفته هر روز از ۸ صبح تا یک ظهر کلاس مقدماتی فروش بلیط میگذرونم که خداروشکر تموم شد خیلی خسته کننده بود هر چند استاد خوبی داشتیم.۳ ساعت هم باید تو خود ماهان کلاس رزرو برم که هنوز روزش مشخص نیست.احتمال میدم شروع کارم از فروردین باشه.خودمو با اوضاع جدید نتونستم هنوز سازگار کنم دلتنگی اذیتم میکنه 

خدایا چشمم به امید یاری تواه 

لیمو سه روز در هفته کلاس داره.چارشمبه فول تایم.پنشنبه و یه کلاسم شمبه.بیشتر وقتشو اینجا میگذرونه اما چه فایده؟؟؟؟من که نیستم 

راستی یادم رفت بگم چقد خوشحالم تو این اوضاع بد س.ی.ا.س.ی اسکار گرفتن فرهادی ایران به نوک قله برد....خوشحالم...کاش تلویزیون ایران بی تفاوت نبود فقط یه تبریک به ملت ایران می گفتبا اینکارا انگیزه نمی مونه برای افتخار آفرینی!!! 

کاندیدای نمایندگی مجلسم که الان دل تو دلشون نیست! کاش اگه بر کرسی مجلس جلوس کردن مردم فراموش نکنن تا یه باری از رو دوششون بردارن...مردمی که با هزار امید امروز برای رای دادن اومدن. 

خدایا مواظب همه بندهات باش