پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...
پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...

زندگی به طعم ذغال اخته

چهارشنبه و پنج شنبه خیلی خوبی داشتم.شکر خدا روزامون پر از عشق و  آرامشه و البته دلتنگی...شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے 

چهارشنبه لیمو اومد و پیام نور رشته مدیریت صنعتی ثبت نام کرد dance3.gifاگه تا اوایل مهر تکلیف مدرک معادلش روشن شد یعنی اگه مدرکشو بدن به همون نرم افرار تغییر رشته میده چون اینجوری کلی جلو میفته بخاطر تطبیق واحدای پاس شدش...خدایا شیش ماهه ازت میخوام مدرکشو بدن هنوز وقتش نشده؟؟؟؟؟؟؟ 

وااااااای راستی لیمو مرسی که انقد چهارشمبه بهم خوش گذشت...تو راه برگشت کلی خوش گذشت اصلا سفر با لیمو هرچقدم کوتاه باشه انقد باحاله و خوش میگذره که نگووووو.شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــازمرسی که انقد زود آرزوهامو برآورده میکنی لیمو جون.اونجا که دلم ذغال اخته خواستو زودی گفتی بزن کنار برام خریدی تازه لذت بخش ترش اینجا بود که همشو خودت گذاشتی تو دهنم منه شیکمو هم همینجوری تن تند میخوردم  تازه بعد از اینکه تموم شد دیدم هنوز یه بسته دیگه هم هست دیگه داشتم خفه میشدم اما دونه دونشو تو خونه به یاده تو خوردم عزیزکم.شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے...عشق چهارشمبم شد به سرخی ذغال اخته  به طعم گس و ترش ذغال اخته که طعمو رنگش زودی محو نمیشه...بخاطر همه خوبیاتو مهربونیات ازت ممنونم عشقم.  

پنج شمبمم برام شیرین رقم زدی با حضورت کنارم ،با آرامشی که بهم دادی.قلبم پیشت جا موندو برگشتم تا یه هفته دیگه طعم ناب حضورتو بچشم؛دستمو دور بازوی مردونت حلقه کنم و به خودم ببالم بخاطر داشتنت

خدایا به خاطر همه چیز شکر  

لیمو نوشت: از ته  قلبم و با تمام صداقتم میگم که دوست دارم؛تمام نگرانیاتو درک میکنم و ازت میخوام هر تصوری جز عشق و دلدادگی ازم داری از فکرت بریزی بیرون.منم به اندازه تو محکمم برای تکیه گاه بودن اما محکم نیستم برای تحمل دوری دستات.عشقمو باور کن ،لمس کن ،بچش... 

روزانه گذشت

تو این همه وقت که نبودم اتفاقای زیادی افتاد که مزید بر علت شد که نتونم بیام روزانه هامو بویسم هرچند علت اصلیش همین سر کار اومدنه آخه اعتبار استفاده از نتم شده یک ساعت!!! قبلا 4 ساعت بود به همه چیز می رسیدم اما الان با این سرعت پایین یک ساعت یعنی نیم ساعت!خونه هم که میرم اصلا حوصله نمی کنم فقط دلم میخواد بخوابم هر چند اکثرا این اتفاقم نمیفته نمیدونم چرا به اینجا سر نمیزنم!حسابی خاک گرفته...

خبر اول اینکه خواهری مزدوج شدJ بعللللللللللله همون خواهری سخت گیر بالاخره رضایت داد به آقا دومادی که عین خودشهJ ایشالله خوشبخت بشن

خداروشکر ماه های خوبیو گذروندیم همش جشن و عروسی بود.پسر عموم،دختر عمم،خواهری که جشنش هفته بعده و اون یکی دختر عمم که دیروز عقد کرد،پسر عمم و نوه عمم هم یکی دو ماه آینده.مرجان عزیزمم که هفته بعدهJ خوشبـــخت باشین عروسه ناز:-*

خبر بعد اینکه قراره با لیمو بریم پیام نور ثبت نام کنیم که خدا بخواد از مهر شروع کنه. بهش معافیت تحصیلی میدن اگه دانشپذیریو قبول بشه تازه ندن هم میتونه بره در کنارش درسم بخونه که این خیلی بهتره.منم میخوام ارشد ثبت نام کنم اگه رشته خودمو داشته باشه.وقت ندارم برای کنکور بخونم.

آزمون استخدامی مخابرات شرکت کرده بودم اما هیچی نخوندم جز یکی از منابعشو اما فک میکنم به مصاحبه دعوت بشم بد ندادم...خدایا کاری کن قبول بشمL

میگما چه آرامشــــــــــــی دارم وقتی شِرِک ( رئیس ) تو دفتر نیستJاصلا زود میگذره وقتی اون نیست.

این هفته کلاس TTC دارم. خیلی منتظر یه فرصتی بودم که برم و چون آخر هفتست بهترین فرصته. لیمو امروز یا فردا میاد برا ثبت نام، احتمالا بهش بگم بیاد بریم برا لپ تاپم کاور بگیرم آخه نمیتونم تنها برم اونجا!!! 

خدا نوشت: دوست دارم 

لیمو نوشت: دوست دارم

برمیگــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــردم...خیلی زود