پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...
پاییز میگذرد

پاییز میگذرد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌ منطق من بوی دلتنگی میدهد...

پاییز مبارک

کاش چون پاییز بودم... کاش چون پاییز بودم
     
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
     
برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
     
آفتاب دیدگانم سرد می شد
     
آسمان سینه ام پر درد می شد
     
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد،
     
اشک هایم همچو باران
     
دامنم را رنگ می زد
     
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم
     
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

فصل نو مبارک بهار خانوم....

وه که چقد احساس نزدیکی میکنم با این نسیم پاییزی...من، من نیستم، خود پاییزم...رنگ هایم پاییز دیدگانم ابریست جسم من خشکیده.........چقـــــــــــدر خیال انگیز!!!!چقد لبریزه احساســــــــم!

خواستم بهار بشم با عوض کردن اسمم اما باز هم بو و ترنم پاییز منو سمت خودش میکشه...رنگ های پاییزی انقــــدر با نگاهم عشق بازی می کنند که رنگ ها برام بی رنگ میشن...فکر رقص برگ های خشکیده و سبک در باد روحمو نوازش میکنه و نسیمی که خودشو به وجودم میرسونه و لا به لای موهام چرخی میزنه و حس خنکاش راغبم میکنه تا موهامو رها کنم،بارونی که زیرش بچرخم و خیس بشم و بوشو تا عمق وجود بالا بکشم............پاییز برایم فقط پاییز نیست عشق است مزرعه آفتابگردان است مزرعه طلاکوب گندم است عبور پرتو طلایی خورشید از لابلایه برگهای سرخ و زرد است گوش سپردن به صدای پای باران است، بی چتری است، بوی نم خاک است...

پاییز میگـــــــذرد...از من گذشت اما من هنوز که می آید دستش را میگیرم و به یاد روزهایمان در کوچه پس کوچه های خاطراتم در پیاده رو قلبم می گردانمش....

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ق.ظ http://deleman43.blogsky.com/

امیدوارم پاییز خاطرات زیبایی رو براتون هدیه بیاره

مرسی از حضورت و آرزوت مهربون:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.